English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (830 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Between you , me and the gatepost. Between ourselves . U میان خودمان باشد( محرمانه باقی بماند )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
inter nos U در میان خودمان
permanently U انجام دادن به طریقی که برای همیشه باقی بماند
regenerative memory U رسانه ذخیره سازی که باید محتوای آن مرتباگ تنظیم شود تا محتوایش باقی بماند
between our selves U حرف بین خودمان باشد
permanent U آنچه برای مدت طولانی یا برای همیشه باقی بماند
to our muttons U برگردیم به موضوع خودمان سر گوسفندهای خودمان
let it remain as it is U بگذاری بحال خود باقی باشد
tandems U باقی گذاشتن دو میله که یکی پشت دیگری باشد
tandem U باقی گذاشتن دو میله که یکی پشت دیگری باشد
mezzo soprano U کسی که صدایش میان sopranoوcontralto باشد
mezzo-sopranos U کسی که صدایش میان sopranoوcontralto باشد
mezzo-soprano U کسی که صدایش میان sopranoوcontralto باشد
mezzanine U نیم اشکوب که میان دو طبقه ساختمان واقع باشد
femur U [نمای صاف افقی که میان آن حجاری شده باشد.]
mezzanines U نیم اشکوب که میان دو طبقه ساختمان واقع باشد
data interchange format U استانداردی در میان سازندگان نرم افزار که اجازه میدهدتا داده از یک برنامه برای برنامههای دیگر قابل دسترس باشد
ourselves U خودمان
us U خودمان
ourself U خودمان
ours U مال خودمان
our U مال خودمان
selves U خودشان خودمان
we cannot deceive ourselves U خودمان را نمیتوانیم فریب دهیم
We divided the money among ourselves . U پول را بین خودمان قسمت
residue check U بررسی تشخیص خطا که در آن داده دریافتی با یک مجموعه اعداد تقسیم میشود و باقی مانده بررسی میشود با باقی مانده مورد نظر
medoterranean U واقع در میان چند زمین میان زمینی
he is to stay U قرار است بماند
he is to stay U بنا است بماند
leave it over U عجاله بگذارید بماند
Leave it I'll tomorrow . Let it wait tI'll tomorrow . U بگذار بماند تا فردا
We cloced in on the enemy . U حلقه محاصره خودمان را روی دشمن تنگ تر کردیم
Zahir-Shahi design U طرح ظهیر شاه [این طرح در افغانستان رایج بوده و احتمال می رود که از سفارشات این شاه افغان باشد. در نقش لوزی ها و هشت گوش ها یک در میان جای خود را عوض می کنند.]
If I dont forget . U اگر یادم بماند ( نرود)
some one must stay here U یک کسی باید اینجا بماند
i do not u.his wanting to say U نمیفهم چرامی خواهد بماند
The hotel was home from home . U هتل مثل منزل خودمان بود ( راحت وکم تشریفات )
under pledge of secrecy U با این قول که راز پوشیده بماند
him to stay U نتوانستم او راوادار کنم بماندحریف اونشدم بماند
date U افزودن اطلاعات به چیزی یا همیشه به روز بماند
dates U افزودن اطلاعات به چیزی یا همیشه به روز بماند
pivot foot U پایی که درهنگام حرکت بایدروی زمین بماند
It is for your own ears. U پیش خودت بماند ( بکسی چیزی نگه )
intervenient U در میان اینده واقع در میان
futtock U میان چوب میان تیر
flying dutchman U ملوان هلندی که محکوم شد تا روز قیامت روی دریا بماند
dunnage U کاه وپوشال ومواد سبکی که لای فروف ومال التجاره می گذارند تا از اسیب مصون بماند
We have problems of our own. U ما مشکلات خودمان را داریم. [وقت نداریم به مشکلات شما برسیم]
a closed mouth catches no flies <proverb> U تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
arcane U محرمانه
jackes U محرمانه
classified U محرمانه
hush-hush U محرمانه
tete a tete U محرمانه
confidentially U محرمانه
backside U محرمانه
esoteric U محرمانه
backsides U محرمانه
necessary house U محرمانه
in secret U محرمانه
restricted U محرمانه
cheek by jowl U محرمانه
secret U محرمانه
subrosa U محرمانه
privately U محرمانه
secrets U محرمانه
in private U محرمانه
hush hush U محرمانه
privates U محرمانه
private U محرمانه
confidential U محرمانه
confidental U محرمانه
privily U محرمانه
private code U کد محرمانه
moored mine U مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
surreptitiously U محرمانه جانشین
off the record U محرمانه و خصوصی
confide U محرمانه گفتن
conclave U انجمن محرمانه
conclaves U انجمن محرمانه
backstage U محرمانه خصوصی
confides U محرمانه گفتن
confided U محرمانه گفتن
off-the-record U محرمانه و خصوصی
privates U محرمانه سرجوخه
privity U موضوع محرمانه
privileged communication U مدارک محرمانه
private talk U گفتگوی محرمانه
closed U محرمانه بسته
confidential U خیلی محرمانه
private U محرمانه سرجوخه
private code U رمز محرمانه
closed conference U گردهمایی محرمانه
in confidence U بطور محرمانه
closed meeting U گردهمایی محرمانه
secrecy U محرمانه بودن
privy U خصوصی محرمانه
surreptitious U پنهان محرمانه
hot U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
secret services U دستگاه محرمانه دولت
underground U تشکیلات محرمانه وزیرزمینی
secret service U دستگاه محرمانه دولت
confidential U دارای ماموریت محرمانه
tip U محرمانه رساندن نوک
data privacy U محرمانه بودن داده ها
tipping U محرمانه رساندن نوک
hugger mugger U تنهایی مطلب محرمانه
behind the stage <adj.> <adv.> U محرمانه [اصطلاح مجازی]
escutcheon U سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
underplot U دسیسه محرمانه دوز و کلک
administrative crypto account U نگهداری اسناد و مدارک محرمانه
tipsters U فروشنده اسرار واطلاعات محرمانه
tipster U فروشنده اسرار واطلاعات محرمانه
get wise to something/somebody <idiom> U درمورد موضوع محرمانه فهمیدن
snoopy U بعمل اورنده تحقیقات محرمانه
to give one the straight tip U محرمانه چیزیرا بکسی خبردادن
hung bomb U بمبی که پس از پرتاب خود به خود به هواپیما اویزان بماند
hotbed U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
putsch U توط ئه محرمانه برای برانداختن حکومت
top secret U مخصوص افسران وخواص خیلی محرمانه
putsches U توط ئه محرمانه برای برانداختن حکومت
top-secret U مخصوص افسران وخواص خیلی محرمانه
to have a closed meeting U نشست محرمانه داشتن [بخصوص سیاست]
under the rose U نهانی زیر جلی محرمانه در خفا
collogue U توط ئه چیدن محرمانه گفتگو کردن
imperfect competition U حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
declassified U تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
declassify U تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
declassifying U تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
declassifies U تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
It is for yours for keeps . U پیش خودت بماند ( مال خودت )
open back U [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
over U باقی
over- U باقی
laptop U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
lapheld U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
store U می باقی می ماند
holdovers U باقی مانده
holdover U باقی مانده
out of <idiom> U باقی نمانده
surpluses U باقی مانده
behinds U باقی کار
to leave behind U باقی گذاردن
organzine U ابریشم باقی
debris U باقی مانده
behinds U باقی دار
surplus U باقی مانده
behind U باقی دار
behind U باقی کار
storing U می باقی می ماند
reopened U باقی بودن
impresses U باقی گذاردن
impressed U باقی گذاردن
reopening U باقی بودن
leaving U باقی گذاردن
survive U باقی بودن
survived U باقی بودن
to be in arrear U باقی داربودن
reopens U باقی بودن
leave U باقی گذاردن
impressing U باقی گذاردن
preserve U باقی نگهداشتن
extant U باقی مانده
reopen U باقی بودن
remnants U باقی مانده
preserving U باقی نگهداشتن
preserves U باقی نگهداشتن
remnant U باقی مانده
conservation force U نیروی باقی
come through U باقی ماندن
dregs U باقی مانده
remainder U باقی مانده
remains U باقی مانده
otherworld U عالم باقی
hold over U باقی ماندن
aliquant U باقی اورنده
to be on the safe side U باقی نباشد
surviving U باقی بودن
gleanings U ریزه باقی
scantling U باقی مانده
impress U باقی گذاردن
left over U باقی مانده
survives U باقی بودن
protection U عملی که مانع کپی گرفتن از دادههای محرمانه افراد بدون اجازه میشود.
wellŠsuppose it is so U خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
memorised U باقی مانده در حافظه
memorizing U باقی مانده در حافظه
memorize U باقی مانده در حافظه
residue U قسمت باقی مانده
residues U قسمت باقی مانده
hang over U اثر باقی مانده
memorising U باقی مانده در حافظه
memorized U باقی مانده در حافظه
memorizes U باقی مانده در حافظه
residuary U موصی له باقی مانده
memorises U باقی مانده در حافظه
residve U باقی مانده زیادتی
residual value U مقدار باقی مانده
Recent search history Forum search
1postside
1معنی لغت overfit
1 if there's any justice
1Vintage style
1affixation
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
1set the record straight
1چیزی که عوض داره گله نداره
1ICR
1chand sabaei is correct or chand sabahi
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com